حکایت مرد شیاد و عالم دانا

حکایت مرد شیاد و عالم دانا

گویند که روزی مرد شیادی به دهکده ای دور افتاده رفته و در آنجا به مردم ساده لوح اعلام میکند که من مالک بهشت هستم و هرکس بخواهد به او بهشت می فروشم به هراندازه ای که بخواهد....