ضرب المثل یک روز من یک روز استاد

ضرب المثل یك روز من یك روز استاد

مورد استفاده:
برای افراد تنبلی كه با بهانه تراشی كم كاری خود را به گردن دیگران می‌اندازند.
روزی روزگاری در روستای كوچكی مرد كشاورزی زندگی می‌كرد كه سواد خواندن و نوشتن نداشت، چون خود از این قضیه در رنج بود، بسیار علاقمند بود كه تنها پسرش درس بخواند و باسواد شود. در روستای كوچك آنها مدرسه‌ای نبود تا كشاورز پسر نازپرورده‌اش را برای سوادآموزی به مدرسه بفرستد. به همین دلیل یك روز مرد كشاورز به همراه پسرش به شهر رفت تا او را در مدرسه‌ی شهر ثبت نام كند. مرد كشاورز زمانی كه از محل زندگی فرزندش در مدرسه مطمئن شد، با خوشحالی فراوان از اینكه فرزندش باسواد به روستا بازمی‌گردد به خانه‌ی خود برگشت.

ضرب المثل یک روز من یک روز استاد

ضرب المثل یك روز من یك روز استاد

مورد استفاده:
برای افراد تنبلی كه با بهانه تراشی كم كاری خود را به گردن دیگران می‌اندازند.
روزی روزگاری در روستای كوچكی مرد كشاورزی زندگی می‌كرد كه سواد خواندن و نوشتن نداشت، چون خود از این قضیه در رنج بود، بسیار علاقمند بود كه تنها پسرش درس بخواند و باسواد شود. در روستای كوچك آنها مدرسه‌ای نبود تا كشاورز پسر نازپرورده‌اش را برای سوادآموزی به مدرسه بفرستد. به همین دلیل یك روز مرد كشاورز به همراه پسرش به شهر رفت تا او را در مدرسه‌ی شهر ثبت نام كند. مرد كشاورز زمانی كه از محل زندگی فرزندش در مدرسه مطمئن شد، با خوشحالی فراوان از اینكه فرزندش باسواد به روستا بازمی‌گردد به خانه‌ی خود برگشت.

ضرب المثل یک روز من یک روز استاد

ضرب المثل یك روز من یك روز استاد

مورد استفاده:
برای افراد تنبلی كه با بهانه تراشی كم كاری خود را به گردن دیگران می‌اندازند.
روزی روزگاری در روستای كوچكی مرد كشاورزی زندگی می‌كرد كه سواد خواندن و نوشتن نداشت، چون خود از این قضیه در رنج بود، بسیار علاقمند بود كه تنها پسرش درس بخواند و باسواد شود. در روستای كوچك آنها مدرسه‌ای نبود تا كشاورز پسر نازپرورده‌اش را برای سوادآموزی به مدرسه بفرستد. به همین دلیل یك روز مرد كشاورز به همراه پسرش به شهر رفت تا او را در مدرسه‌ی شهر ثبت نام كند. مرد كشاورز زمانی كه از محل زندگی فرزندش در مدرسه مطمئن شد، با خوشحالی فراوان از اینكه فرزندش باسواد به روستا بازمی‌گردد به خانه‌ی خود برگشت.

ضرب المثل یک روز من یک روز استاد

ضرب المثل یك روز من یك روز استاد

مورد استفاده:
برای افراد تنبلی كه با بهانه تراشی كم كاری خود را به گردن دیگران می‌اندازند.
روزی روزگاری در روستای كوچكی مرد كشاورزی زندگی می‌كرد كه سواد خواندن و نوشتن نداشت، چون خود از این قضیه در رنج بود، بسیار علاقمند بود كه تنها پسرش درس بخواند و باسواد شود. در روستای كوچك آنها مدرسه‌ای نبود تا كشاورز پسر نازپرورده‌اش را برای سوادآموزی به مدرسه بفرستد. به همین دلیل یك روز مرد كشاورز به همراه پسرش به شهر رفت تا او را در مدرسه‌ی شهر ثبت نام كند. مرد كشاورز زمانی كه از محل زندگی فرزندش در مدرسه مطمئن شد، با خوشحالی فراوان از اینكه فرزندش باسواد به روستا بازمی‌گردد به خانه‌ی خود برگشت.

ضرب المثل یک روز من یک روز استاد

ضرب المثل یك روز من یك روز استاد

مورد استفاده:
برای افراد تنبلی كه با بهانه تراشی كم كاری خود را به گردن دیگران می‌اندازند.
روزی روزگاری در روستای كوچكی مرد كشاورزی زندگی می‌كرد كه سواد خواندن و نوشتن نداشت، چون خود از این قضیه در رنج بود، بسیار علاقمند بود كه تنها پسرش درس بخواند و باسواد شود. در روستای كوچك آنها مدرسه‌ای نبود تا كشاورز پسر نازپرورده‌اش را برای سوادآموزی به مدرسه بفرستد. به همین دلیل یك روز مرد كشاورز به همراه پسرش به شهر رفت تا او را در مدرسه‌ی شهر ثبت نام كند. مرد كشاورز زمانی كه از محل زندگی فرزندش در مدرسه مطمئن شد، با خوشحالی فراوان از اینكه فرزندش باسواد به روستا بازمی‌گردد به خانه‌ی خود برگشت.

ضرب المثل یک روز من یک روز استاد

ضرب المثل یك روز من یك روز استاد

مورد استفاده:
برای افراد تنبلی كه با بهانه تراشی كم كاری خود را به گردن دیگران می‌اندازند.
روزی روزگاری در روستای كوچكی مرد كشاورزی زندگی می‌كرد كه سواد خواندن و نوشتن نداشت، چون خود از این قضیه در رنج بود، بسیار علاقمند بود كه تنها پسرش درس بخواند و باسواد شود. در روستای كوچك آنها مدرسه‌ای نبود تا كشاورز پسر نازپرورده‌اش را برای سوادآموزی به مدرسه بفرستد. به همین دلیل یك روز مرد كشاورز به همراه پسرش به شهر رفت تا او را در مدرسه‌ی شهر ثبت نام كند. مرد كشاورز زمانی كه از محل زندگی فرزندش در مدرسه مطمئن شد، با خوشحالی فراوان از اینكه فرزندش باسواد به روستا بازمی‌گردد به خانه‌ی خود برگشت.

ضرب المثل یک روز من یک روز استاد

ضرب المثل یك روز من یك روز استاد

مورد استفاده:
برای افراد تنبلی كه با بهانه تراشی كم كاری خود را به گردن دیگران می‌اندازند.
روزی روزگاری در روستای كوچكی مرد كشاورزی زندگی می‌كرد كه سواد خواندن و نوشتن نداشت، چون خود از این قضیه در رنج بود، بسیار علاقمند بود كه تنها پسرش درس بخواند و باسواد شود. در روستای كوچك آنها مدرسه‌ای نبود تا كشاورز پسر نازپرورده‌اش را برای سوادآموزی به مدرسه بفرستد. به همین دلیل یك روز مرد كشاورز به همراه پسرش به شهر رفت تا او را در مدرسه‌ی شهر ثبت نام كند. مرد كشاورز زمانی كه از محل زندگی فرزندش در مدرسه مطمئن شد، با خوشحالی فراوان از اینكه فرزندش باسواد به روستا بازمی‌گردد به خانه‌ی خود برگشت.