همان طور که می زاید همانطور هم سر زا می رود

همان طور که می زاید همانطور هم سر زا می رود

یکی بود یکی نبود ، ملا نصرالدین چند تا همسایه داشت . یکی از همسایه های ملا اغلب مزاحم او می شد و گاه و بی گاه در خانه ی او را می زد و چیزی از ملا می خواست . یک روز نان ، یک روز پیاز و روزی دیگر تخم مرغ و ... ملا از دست کارهای او خسته شده بود ، فکر می کرد و نقشه ای کشید ، یک روز صبح رفت و در خانه ی همسایه را زد به او گفت : میهمان زیادی داریم و یک دیگ بزرگ می خواهم همسایه دیگ بزرگی را به او داد ....

همان طور که می زاید همانطور هم سر زا می رود

همان طور که می زاید همانطور هم سر زا می رود

یکی بود یکی نبود ، ملا نصرالدین چند تا همسایه داشت . یکی از همسایه های ملا اغلب مزاحم او می شد و گاه و بی گاه در خانه ی او را می زد و چیزی از ملا می خواست . یک روز نان ، یک روز پیاز و روزی دیگر تخم مرغ و ... ملا از دست کارهای او خسته شده بود ، فکر می کرد و نقشه ای کشید ، یک روز صبح رفت و در خانه ی همسایه را زد به او گفت : میهمان زیادی داریم و یک دیگ بزرگ می خواهم همسایه دیگ بزرگی را به او داد ....

همان طور که می زاید همانطور هم سر زا می رود

همان طور که می زاید همانطور هم سر زا می رود

یکی بود یکی نبود ، ملا نصرالدین چند تا همسایه داشت . یکی از همسایه های ملا اغلب مزاحم او می شد و گاه و بی گاه در خانه ی او را می زد و چیزی از ملا می خواست . یک روز نان ، یک روز پیاز و روزی دیگر تخم مرغ و ... ملا از دست کارهای او خسته شده بود ، فکر می کرد و نقشه ای کشید ، یک روز صبح رفت و در خانه ی همسایه را زد به او گفت : میهمان زیادی داریم و یک دیگ بزرگ می خواهم همسایه دیگ بزرگی را به او داد ....

همان طور که می زاید همانطور هم سر زا می رود

همان طور که می زاید همانطور هم سر زا می رود

یکی بود یکی نبود ، ملا نصرالدین چند تا همسایه داشت . یکی از همسایه های ملا اغلب مزاحم او می شد و گاه و بی گاه در خانه ی او را می زد و چیزی از ملا می خواست . یک روز نان ، یک روز پیاز و روزی دیگر تخم مرغ و ... ملا از دست کارهای او خسته شده بود ، فکر می کرد و نقشه ای کشید ، یک روز صبح رفت و در خانه ی همسایه را زد به او گفت : میهمان زیادی داریم و یک دیگ بزرگ می خواهم همسایه دیگ بزرگی را به او داد ....