چگونه پای خانواده هایتان را به ماجرای ازدواج باز کنید؟

ازدواج ها دیگر آن حالت سنتی گذشته را ندارند و زیر پوست شهر اتفاقات دیگری در جریان است. دیگر مثل قدیم ها پسرها موقع گفتن اینکه از یکی خوششان آمده به پدر یا مادرشان صدبار رنگ عوض نمی کنند و دخترها هم راحت تر به مادرشان می گویند که یک خواستگار سمج پیدا شده.حوض آبی که میوه ها را پرتاب کنند توی آن با لامپ های ریسه ای که دور تا دور حیاط خانه روشن شده به تاریخ پیوسته اند. «پسرم غلام شماست» و «دخترم برو چایی بیار» هم دیالوگ های نخ نمای سریال های تلویزیونی هستند که در این روزگار کاربرد چندانی ندارند. چه بخواهیم، چه نخواهیم دوره و زمانه عوض شده.

چگونه پای خانواده هایتان را به ماجرای ازدواج باز کنید؟

ازدواج ها دیگر آن حالت سنتی گذشته را ندارند و زیر پوست شهر اتفاقات دیگری در جریان است. دیگر مثل قدیم ها پسرها موقع گفتن اینکه از یکی خوششان آمده به پدر یا مادرشان صدبار رنگ عوض نمی کنند و دخترها هم راحت تر به مادرشان می گویند که یک خواستگار سمج پیدا شده.حوض آبی که میوه ها را پرتاب کنند توی آن با لامپ های ریسه ای که دور تا دور حیاط خانه روشن شده به تاریخ پیوسته اند. «پسرم غلام شماست» و «دخترم برو چایی بیار» هم دیالوگ های نخ نمای سریال های تلویزیونی هستند که در این روزگار کاربرد چندانی ندارند. چه بخواهیم، چه نخواهیم دوره و زمانه عوض شده.

چگونه پای خانواده هایتان را به ماجرای ازدواج باز کنید؟

ازدواج ها دیگر آن حالت سنتی گذشته را ندارند و زیر پوست شهر اتفاقات دیگری در جریان است. دیگر مثل قدیم ها پسرها موقع گفتن اینکه از یکی خوششان آمده به پدر یا مادرشان صدبار رنگ عوض نمی کنند و دخترها هم راحت تر به مادرشان می گویند که یک خواستگار سمج پیدا شده.حوض آبی که میوه ها را پرتاب کنند توی آن با لامپ های ریسه ای که دور تا دور حیاط خانه روشن شده به تاریخ پیوسته اند. «پسرم غلام شماست» و «دخترم برو چایی بیار» هم دیالوگ های نخ نمای سریال های تلویزیونی هستند که در این روزگار کاربرد چندانی ندارند. چه بخواهیم، چه نخواهیم دوره و زمانه عوض شده.

چگونه پای خانواده هایتان را به ماجرای ازدواج باز کنید؟

ازدواج ها دیگر آن حالت سنتی گذشته را ندارند و زیر پوست شهر اتفاقات دیگری در جریان است. دیگر مثل قدیم ها پسرها موقع گفتن اینکه از یکی خوششان آمده به پدر یا مادرشان صدبار رنگ عوض نمی کنند و دخترها هم راحت تر به مادرشان می گویند که یک خواستگار سمج پیدا شده.حوض آبی که میوه ها را پرتاب کنند توی آن با لامپ های ریسه ای که دور تا دور حیاط خانه روشن شده به تاریخ پیوسته اند. «پسرم غلام شماست» و «دخترم برو چایی بیار» هم دیالوگ های نخ نمای سریال های تلویزیونی هستند که در این روزگار کاربرد چندانی ندارند. چه بخواهیم، چه نخواهیم دوره و زمانه عوض شده.